۲۰ تیر، ۱۳۸۸

وراجي

اين چند وقت چقدر اتفاق رخ داده كه در موردش هيچي ننوشتم. سه هفته پام تو گچ بود ، انتخابات رياست جمهوري برگزارشد ، كلي راهپيمايي و كتك كاري هر روز شكل مي گرفت ، من به يك مسافرت اجباري دو روزه رفتم ، تو هم به مسافرت دو روزه رفتي و خيلي چيزهاي ديگري كه حالا يادم نيست .احتمالاٌ هر وقت اينجا رو ديدي به خودت گفتي كه اي بابا دنيا رو آب ببره اين رو خواب مي بره . باور كن بحث خواب آلودگي من نبوده ها ، مشكل تنبلي بوده وبس .ضمن اينكه لابد الان تودلت مي گي : " آره جون خودت تو و كم حرفي به خاطر تنبلي؟ اصلاٌ ميشه از تو حرف زدن رو گرفت؟ ماشالا دست به حرف زدنت كه خوبه " و بعد من هم چون حرف دل تو رو خوب مي خونم درجوابت تو دلم مي گويم كه : " بابا من كجا پر حرفم ؟ " و صد در صد چون تو ميدوني كه من هم اين جواب رومي دهم ، فوراٌ تو دلت مي گويي " نه عزيزم تو پر حرف نيستي ، تو وراجي "

هیچ نظری موجود نیست: