۲۰ تیر، ۱۳۸۸

غبار

اين روزها گردو غبار عجيبي سرتاسر كشور را فراگرفته است. شدت اين آلودگي به حدي بود كه دو روزپياپي تهران رو تعطيل اعلام كردند،البته شهرهاي ديگري هم به همين دليل تعطيل شدند.خلاصه وضعيت غريبي بر شهرهاي ايران حكمفرما شده است .حالا من خيلي كاري به اين گردوغبار ندارم ولي چيزي كه براي من جالب توجه بود وهست ، وجود نعمتي به نام آب است. توي اين هواي آلوده وقتي يك مشت آب به سر و صورت آدم مي خورد احساس زندگي به درون آدم غوطه ور ميشود. همين آب وقتي به روي گياهان و به خصوص شاخ وبرگ درختها پاشيده ميشود زندگي در طبيعت جريان پيدا ميكند. اينجاست كه ميشود به اين نكته پي برد كه باران تنهاو تنها عاملي است كه طبيعت در حال مرگ اين مملكت را مي تواند نجات دهد. اي كاش باران ببارد.
پ .ن : هميشه باران به شكل آب نيست وهميشه هم چيزي كه باران بر آن ميبارد زمين وگياه نيست .خيلي وقتها ، هم باران وهم محل بارش باران انسانها هستند.مثل خودم و خودت كه با بارش محبت بر من كوير دلم رو سرسبز كردي.

هیچ نظری موجود نیست: